در خانه که باز میشود حوض و فواره آب توجهمان را به خود جلب میکند. کمی جلوتر که میآییم گیاهان مختلف سبز مانند یوکا، جونیپروس و رزهای تازه سبزشده همراه با برگهای سبز پاپیتالهای پخش شده در سراسر باغچه حیاط خودنمایی میکنند. از همین ابتدا میتوان حدس زد که چه چیزی در انتظارمان است. با همراهی میزبان پلههای ساختمان را طی کرده و به پشتبام آن که باغبام شده است میرسیم. گلهای رونده رز، یاسهای ستارهای، درختچههای یوکا و ... نمای زیبایی به این بام داده است و از همه خوشتر صدای آبی است که از فواره حوض به گوش میرسد.
مجتبی اسدی، متخصص مغز و اعصاب محله احمدآباد که از کودکی با گل و گیاه عجین بوده یک سالی است در خانه خود باغبامی درست کرده است تا به قول خودش به جای پیمودن چند کیلومتر راه جاده و خستگیهای ناشی از تردد با طیکردن چند پله به محیطی همچون باغ خود برسد. ما نیز در فضای دلنشین این باغبام ساعاتی مهمان او بودیم.
مجتبی اسدی سال 1352 در محله شلوغ و پر رفتوآمد احمدآباد مشهد به دنیا میآید. او ما را در ابتدا به خاطرات کودکی و خانه پدری خود میبرد و میگوید: «خانه پدریام در خیابان عارف قرار داشت. یک خانه ویلایی شمالی که حیاط، باغچه زیبا و حوض آن هنوز در خاطرم هست. وارد حیاط که میشدی چند پله به زیرزمین منتهی میشد و یک طبقه هم روی آن قرار داشت. گلهای رنگارنگ رز باغچه زیبایی خاصی به حیاط داده بود. میمهای انگور که با کمک تکیهگاههای فلزی و چوبی هدایت شده بود مانند چتری بخشی از حیاط را احاطه کرده بود. محیطی دلانگیز برای نشستن و نوشیدن چای و خوردن میوه بهویژه در فصلهای بهار و تابستان در کنار دوستان و آشنایان بود. در حقیقت معنای واقعی آرامش در آنجا حس میشد».
اسدی به اولین تجربه پرورش گل خود اشاره میکند و ادامه میدهد: «دبستانی بودم که پس از حضور در منزل یکی از آشنایان و دیدن گلهای زیبای حسنیوسف در آنجا قلمهای از آن گیاه به من داده شد و روش پرورش آن را نیز همانجا آموختم. وقتی به خانه آمدم از روی شوقی که داشتم آنها را در چند شیشه گذاشته و پس از ریشه کردن آنها را در گلدانهایی کاشتم. زیرزمین خانه محل مناسبی برای نگهداری آنها بود زیرا نور خوبی داشت؛ در تابستانها سرد و زمستانها گرم بود. آفتاب خوبی نیز در بیشتر ساعات روز فضا را در برمیگرفت. حس خوبی به این کار داشتم و به من انرژی میداد. به خود که آمدم زیرزمین منزل پر از گلدانهای زیبا شده بود. به این ترتیب گیاهان را قلمه میزدم و فضا را از گلدانهای بیشتری پر میکردم و شاهد رشد آنها و زیبایی و آرامشی که به من و حتی دیگران میبخشید بودم. به نظر من هر چیزی در کودکی انسانها ریشه دارد و اگر در همان کودکی به سمت چیزی گرایش پیدا کنی آن را دنبال کرده و در خود پرورش خواهی داد».
آقای اسدی معتقد است که در گذشته خانهها ویلایی بوده و در خانههای شمالی که حیاط داشته امکان بیشتری برای کاشت گل و گیاه بوده است. او میگوید: «فلسفه ایجاد باغبامها اکنون که بیشتر خانهها آپارتمانی است معنا پیدا کرده است زیرا خانهها حیاط ندارند و یا حیاط کوچکی دارند. ضمن اینکه اگر حیاطی هم در نظر گرفته شده مشاع است. گرچه دغدغههای امروزی زیاد است اما بعید است کسی از فضایسبز، سرسبزی، صدای آب و آرامش در بام استقبال نکند».
او دوباره گذری به زیرزمین خانه پدری خود میزند و ادامه میدهد: «زیرزمین 100متری خانه ما با گلهای حسنیوسف، شمعدانی، دیفنباخیا، رزهای رنگارنگ و ... برایم محیط زیبایی رقم زده بود. ساعاتی را که در آنجا سپری میکردم جزو لحظات خوب زندگی من بود و حس خوبی برایم به ارمغان میآورد. گلها را میکاشتم و تکثیر میکردم. خود را مسئول آنها میدانستم و به لحاظ آبیاری و رسیدگی به آنها برایشان وقت میگذاشتم. همچنین گلها را وسیلهای برای ابراز محبت به دوستان و آشنایان میدانستم. در زمان دیدار با دوستان گلدانی را تقدیم آنها میکردم و روش تکثیر آن را هم برایشان توضیح میدادم».
زیبایی گلخانه زیرزمین این دوستدار فضایسبز را به مرور به سمت طراحی و نقاشی سوق میدهد. او در اینباره بیان میکند: « آن فضای دلنشین طراحی کردن از گلها و گلدانهایم بر روی یک کاغذ معمولی با مداد مشکی را برایم به وجود آورد. طوری که در مسابقات دانشآموزی هم موفق به کسب رتبه در سطح ناحیه و استان در نقاشی سیاهقلم شدم».
با یادآوری گذشته، ساکن محله احمدآباد ما را به روزهای قدیم محله میبرد و میگوید: «احمدآباد جزو محلههای زنده، شلوغ و پرتردد مشهد بود. از دستههای عزاداری معروف مسجدالنبی و مسجد حجتی گرفته تا خانه کشتی 22بهمن (مرحوم موسوی) که کشتیگیران بنام از جمله امیررضا و رسول خادم و امیر توکلیان در آنجا رشد و پرورش یافتند در این محل وجود داشت. محله ما به لحاظ ورزشی پرشور و فعال بود و میدانهای ورزشی معروف داشت که اکنون جای آنها را ساختمانهای پزشکان گرفته است. یادش به خیر سر و صدای بچههای قدیمی با توپ فوتبال و والیبال که سرزنده بودن محلهها را رقم میزدند و حال دیگر خبری از آن شور و شوق نیست. آنزمان بیمارستان مهر هم وجود داشت اما کوچکتر بود و بعدها وستعش افزایش یافت. اما چیزی که متأسفانه به چشم نمیخورد فضایسبز، درخت و گلکاری در این محل بود و شاید یکی از دلایل گرایش من به این کار و فضایسبز محرومیت از آن بود. در واقع من در محلهای بزرگ شدم که گلها در آن جایی نداشتند و هنوز هم این محله مانند گذشته سهم چندانی از فضایسبز ندارد. با این حال من گیاهان را انتخاب کردم و هیچگاه از انتخابم پشیمان نشدم».
مقطع تحصیلی راهنمایی را به پایان میرساند و رشته علومتجربی را برای ادامه تحصیل انتخاب میکند. بدون آنکه تصمیمی برای پزشکشدن گرفته باشد. او در اینباره میگوید: « بچههای قدیم پدر و مادرها را برای خودشان نعمت میدانستند. اگر والدین خواستهای از فرزندان داشتند بچهها به خاطر دل پدر و مادر انجام میدادند. پدر خدابیامرز من نیز همیشه بر درسخواندن من تأکید داشت و به من میگفت در هر رشته و شغلی که هستی کاری مثبت انجام بده و به درد مردم برس تا مفید باشی. قبولی پزشکی آن زمانها خیلی سخت بود ولی میدانستم که آرزوی پدرم برای من این است که پزشک شوم. به من در ایهام میگفت تا تنش و فشاری بر من نباشد. به همین دلیل تمام تلاش خود را کردم و به لطف خدا سال 72 رشته پزشکی در دانشگاه دولتی مشهد قبول شدم. حجم درسی و کاری این رشته تحصیلی به قدری بود که تا حدود زیادی، وقت گذراندنم با گلها و غرقشدن در تفریح دوره کودکی و نوجوانی خود کم شد. در واقع کار پزشکی فشرده است و با خواندن کتابهای قطور، ساعتهای طولانی کشیک دیگر فرصتی برایم باقی نمیماند. پس از اتمام دوره عمومی پزشکی طرح این دوره را به مدت دو سال سپری کردم و تصمیم گرفتم برای امتحان تخصص کشوری شرکت کنم. در نتیجه سال 81 امتحان داده و در رشته مغز و اعصاب (نورولوژی) مشهد قبول شدم و دوره چهار ساله این رشته را طی کردم. سپس دوره تخصصی سه ساله را در یکی از شهرستانهای استان به پایان رساندم و به مشهد برگشتم. از سال 88 نیز مطب خود را در محله احمدآباد راهاندازی کردم».
بیشک بیمارانی که به مطب پزشک منطقه ما رفتهاند تابلوهایی را بر روی دیوار دیدهاند که نشان از فعالیت حرفهای این فرد دارد. او پزشک افتخاری بهزیستی فیاضبخش است و در سالهای 96 و 97 نیز از طرف اداره بیمه تأمین اجتماعی خراسانرضوی به عنوان پزشک نمونه انتخاب شده است و سابقه ریاست بخش نورولوژی بیمارستان فوقتخصصیرضوی را در رزومه کاری خود دارد. گرچه وقتی از او درباره این فعالیتها میپرسم با فروتنی میگوید: « این موارد قابل بیانکردن نیست». حالا به واسطه کارش اهالی محله هم او را میشناسند و به قول خودش ارتباط خوبی با آنها دارد. او میگوید: «من در کارم با مغز و اعصاب سروکار دارم و به همین دلیل اطمینان دارم که گیاهان و فضایسبز بر آرامشدهی به افراد تأثیرگذار است و در جامعه ما مواردی مانند فضایسبز، صدای آب، سرسبزی و گلها میتواند به شهروندان حس خوبی دهد».
علاقه او به گیاهان سبب میشود تا با هزینه شخصی خود حیاط خانهاش در محله احمدآباد را با گلهایی مانند یوکا و کاج جونیپروس که همیشه سبز و بیعار هستند باطراوت کند. حتی در خیابان هم یاسهای رونده میکارد تا مردم هم از طراوت آن بهره ببرند. پس از آن زمین کنونی را میخرد. او دراین باره میگوید: «سال گذشته زمین این خانه را خریده و از شهرداری تقاضا کردم به من اجازه دهند که باغبام داشته باشم. آنها از این کار استقبال کردند و ضمن ارائه اطلاعات لازم به من گفتند در صورت تأیید نهایی طرح و پروژه میتوانم از تسهیلات شهرداری هم استفاده کنم. به عبارتی احداث باغ روی پشت بام با هزینه شهرداری به شرط رعایت اصول ایمنی، عایقبندی و تمامی موارد لازم و اصولی امکانپذیر است و کارشناسان اداره فضای سبز شهرداری منطقه یک من را در این پروژه یاری کردند.
دکتر اسدی نظر جالبی درباره داشتن باغبام دارد:
« داشتن یک باغ برای هر فردی ایدهآل است و چه چیزی بهتر از آنکه آن را در خانه خود میداشتم. به طور قطع انسان در فضایسبز آرامش میگیرد و فردی نیست که از چنین فضایی دوری کند. با این حال فکر کردم که اگر بخواهم برای رفتن به باغ در خارج از شهر و به دست آوردن حس آرامش، چندین کیلومتر راه را رانندگی کنم دیگر آرامش نخواهم داشت. ضمن اینکه برای هر بار رفتن هم باید هزینه کرد. در نتیجه تصمیم گرفتم باغ را به خانه بیاورم و بر روی پشتبام فضایسبزی ایجاد کنم. حالا به جای طیکردن چندین کیلومتر راه کافیست چند پله بالا بیایم بدون آنکه هزینهای داشته باشد. باغبام ایده خوبی است و ساخت اینجا هزینه زیادی برای من نداشت. در واقع احداث یک فضایسبز در اطراف مشهد آن هم با هزینههای زیاد خرید زمین و طی کردن مسیری طولانی برای رسیدن به باغ، با کمک مشاوران مجرب فضایسبز و استفاده از تسهیلات شهرداری به ایجاد یک فضایسبز در محل سکونت خودم تبدیل شد».
در قسمتی از دیوار حالتی محرابی ایجاد شده و آبنمایی در آن قرار گرفته است که با جاریشدن آب از فوارههایش صدای دلنشینی را به وجود میآورد. شبها این بخش از بام با نور سبزرنگ جلوه بیشتری به خود میگیرد. پزشک منطقه ما طراحی کار را خودش به عهده گرفته و با کمک مشاوران آنچه در ذهنش داشته را عملی کرده است. او درباره نحوه اجرای کار توضیح میدهد: « متراژ زمین حدود 220متر و پشتبام آن حدود 150 متر است. نقاشی کردنم در گذشته، به کمکم آمد و طراحی کار را خودم انجام دادم. در طراحی به رعایت اصول قرینهسازی هم توجه شده است. آنچه در اجرای باغبام اهمیت بسیاری دارد راهنمایی گرفتن از یک مهندس مشاور خوب است تا با مشورتهایی که میدهد کار به نحو احسن اجرا شود.
در واقع مهمتر از طراحی رعایت اصول عایقبندی و ایمنی است که با استفاده از یک مشاور خوب امکانپذیر است. بعضی از وسایل موردنیاز برای بام را از آنجایی که در مشهد موجود نبود از تهران خریدم که البته برایم ارسال شد. قیرگونی پشتبام و ایزوگام تا حدود یک و نیم متر بر روی دیوارها کشیده شده است. همچنین در نواحیای که باغچهها قرار دارند بر روی ایزوگام لایهای از جنس pvc یا پلاستیک خاص با خاصیت ضدنفوذی ریشههای گیاه گذاشته شده است. صفحات تخممرغی شکلی روی این لایهها را پوشانده است. بر روی این صفحات هم حدود 15سانتیمتر سنگهای قلوهای و ریز قرار گرفته است تا آب گلآلود باغچه را تا حدودی تصفیه کند. خاک به نسبت سبکی هم روی سنگها ریخته شده است تا زهکشی باغچه درست و استاندارد انجام شود. آب خروجی از این زهکشی روی ایزوگام پشتبام به سمت کف شوی میرود. علاوه بر این روی ایزوگام پایههای پلاستیکی خاصی با ارتفاعات متغیر قرار دارد که هر پایه چهار موزاییک را روی خود نگه میدارد. در نتیجه زمانی که روی پشتبام ایستادهایم در واقع بر روی موزاییکهایی قدم گذاشتهایم که زیر آن حدود 10 تا 15سانتیمتر خالی است و آب خروجی از زهکشی باغچهها دیده نمیشود بلکه زیر موزاییکها جاری است».
او به گلها و آبیاری آنها هم اشاره میکند و ادامه میدهد: « در اینجا از گونههای مختلف گیاهی مانند یوکا، جونی پروس که همیشه سبز هستند، رزهای رونده، چسبک، یاس ستارهای که عطر خوشی دارد و ... استفاده شده است. همچنین با توجه به اثرات درمانی گیاه رزماری آن را هم در اینجا کاشتهام و از آن برای مصرف دمنوش و چای بهره میبرم. تصمیم دارم سبزیجات را هم به گیاهان این بام اضافه کنم. آبیاری گلها به روش قطرهای انجام میشود تا در مصرف آب صرفهجویی شود. صدای آبی که از آبنماها در اینجا به گوش میرسد به انسان آرامش میدهد. به ویژه زمانی که پرندگان هم لب حوض مینشینند و حتی در آن آبتنی میکنند. من هم به آنها غذا میدهم و از وجودشان در این فضا لذت میبرم. گویی اینجا برایشان تفریحگاهی شده است و به آنها هم خوش میگذرد».
کار آقای اسدی با اجرای باغبام به پایان نمیرسد بلکه تصمیم میگیرد برای سبزشدن محله خود گامی بردارد. او در ادامه بیان میکند: « فصل درختکاری سال گذشته با هزینه شخصی خود چندین نهال چنار خریدم و در محله کاشتم تا محله زندگی من و همسایگانم سبز شود. من با عشق آبیاری آنها را به عهده گرفتهام زیرا درختان هم جان دارند و زندگی میبخشند. بهویژه درختان چنار که گیاهان بیعار و زیبایی هستند».
دکتر اسدی به واسطه پزشکی و طبابت در کنگرهها و سمینارهای بسیاری در داخل و خارج از کشور شرکت کرده است و نظم و برنامهریزی در درختکاری دیگر کشورها توجهش را به خود جلب کرده است. او میگوید: « در کشورهای غربی اهمیت خاصی به کاشت درختان میدهند و تمام درختان در یک مسیر مستقیم و در یک سطح قرار دارند که به زیباییشان افزوده است. آنجا چنارهای خاص اروپایی دارند مانند درختان سبز بارسلونا. در بیشتر این کشورها زمانیکه یک نهال کاشته میشود گروهی متخصص بر آن نظارت دارند. سرگروه کار یک بانو است زیرا بانوان سلیقه و وسواس بیشتری در این امور دارند و به زیبایی بیشتر توجه میکنند. کاشت نهال از چهار جهت بررسی میشود تا صاف بایستد. یک محافظ چوبی هم در کنار آن قرار میدهند تا کج نشود و نهال در جهت درست و راست رشد کند. نتیجه نهایی این کار خیابانهای بسیار زیبا میشود؛ بهطوریکه وقتی پشت یک درخت میایستی سایر درختان دیده نمیشوند. همچنین نورپردازی ساده و زیبا پای درختان در نظر گرفته میشود. بهگونهایکه بیننده گویی ناظر یک تونل رنگی است.»
پزشک منطقه ما دوست دارد آن ظرافت هم در کشور خودش دیده شود. او میگوید: «پیادهراه کوهسنگی مثالزدنی است اما متأسفانه هرگاه که میخواهند فضایشهری را چراغانی کنند، چراغها را در لابهلای درختان قرار میدهند که زیبا نیست. به طور قطع سپردن چنین اموری به افرادی با حوصله بیشتر به زیبایی شهر کمک میکند.صدای آبی که از یک نهر آب و یا فواره یک حوض به گوش میرسد دلنشین است و لذتبردن از فضایسبز انکارناشدنی است. چه بهتر که در این زندگی شهرنشینی و آپارتمانی محیطی امن مانند پارک را بر روی پشتبام خود داشته باشیم».